۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

فاطمیه


امشب ، شب شهادت است ؛ شهادت مادرمان و امشب بود که علی (علیه السلام) تنها شد و آن فجایع اتفاق افتاد " روضه اش مفصل است ، طلبتان باشد در هیئت مان "و ای کاش که اصلا اتفاق نمی افتاد .

راستی حال و هوای شهر اصلا بوی فاطمیه نمیدهد ، فقط دیوارها از این اتفاق در جریان هستند ، آن هم برای پارچه های مشکی رویشان است وگرنه " همه ی مردم که نه " انگار بفکر این ماجرا نیستند...

باید بفکر خود بود....خیلی.....این فاطمیه هم می آید و میرود ، به چه اندازه رشد کردم.....

نمی دانم............

۱۳۸۹ اردیبهشت ۴, شنبه

زندگی تجاری!!!!!

خیلی نباید با اعمال تجاری برخورد کنیم....
هر چیزی که به آن محتاجیم برای بدست آوردن آن فقط به درخواست نیاز دارد ،نه چیز دیگری مثل عبادت ، "میخوام بگم که خیلی دعا نکن که فلان چیز یا فلان کار گیرت بیاد یا برای بدست آوردن یک هدف دنیایی خیلی عبادت نکن.." درست است که در روایت آمده که تا نمک سفره تان را از ما بخواهید ولی خارج از شان میدانم که ، عمل برای خداوند را ، هدف به دست آوردن یک وسیله ای باشد ، که آیا مورد استفاده قرار بگیرد یا نه !!! .
از طرفی خداوند بر اعمال ما آگاه است...
یک جمله : شاید اصل عبادت چیز دیگری باشد غیر از درخواست ، شاید اصل عبادت فهمیدن باشد .
که البته بزرگان گفته اند : اصل عبادت بندگی است. ولی شاید ،
باید برای اصل عبادت ، تجارت را کنار گذاشت و خود را خلاص از عبادتِ برای تجارت کرد.

نمیدانم.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

آقازاده



ای نوزده ساله قره العین!
ای گنده شده به طرفه العین!
آن روز که هفت ساله بودی
چون خار به گل اماله بودی
اکنون که به نوزده رسیدی
دیلاق شدی و قد کشیدی
پس گوش به پندهای من کن
اویزه گوش خویشتن کن
آنجا که بزرگ بایدت بود،
از نام پدر تورا رسد سود
با زور پدر سپه شکن باش
فارغ ز خصال خویشتن باش
از زیر درآی بی محابا
بالا بنشین به لطف بابا
تا از دم گردن کلفتت
بارد شب و روز ، پول مفتت
دولت طلبی ، نسب نگه دار
با دولتیان ادب نگه دار
با چهره ظاهرالصلاحت
با لطف و مراحم جناحت
تا رو نکند به تو کسادی
رو کن به فساد اقتصادی
پروا نکن از بی آبرویی
این آب بزن به پول شویی
غافل نشوی ز رانت ، باری
عزت بطلب ز رانت خواری
گر گفت کسی که "آن حرام است"
القصه بدان که از عوام است
هر چند که رانت را خواص است،
در خوردن آن شگرد خاص است
خود را زقضای بد نگه دار
در خوردن رانت حد نگه دار
رانت ار چه همه حلال خیزد
از خوردن پر ، ملال خیزد
بینی به بهانه های واهی
گشتی دو سه روز دادگاهی
البته بدان در این مواقع
کک هم نگزد تو را به واقع
اعراب قضا چو بی محل است
دل بد نکنی قضیه حل است
خود را تو بزن به بی خیالی
کان را بکنند ماست مالی
از لطف قضا ودستگاهش
سازند دوروزه روبه راحت
کز نام پدر تورا نشان است
احوال تو چون "میتی کومان" است
هر جا که نشان دهی نشانت،
حکام شوند جان فشانت
تا جام اجل نکرده ای نوش ،
هی رانت بخور یه آب هم روش


استفاده از این شعر با ذکر منبع بلامانع است

کرسی های آزاد اندیشی و بدبختی

سلام
چند روزی هست که پیگیر کارهای سایت هستم، آزاداندیشی رو میگم ،azadandish-razavi.ir
پدر ما رو در آورد....

خودم اینطوری خواستم

خدا انشاالله همه مسلمین رو حفظ بفرماید

۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه




بعد از صرف غذا ضرب الاجل به خط میشویم. شور و حال شگفتی است. از همراهی میپرسم :" اینجا کجاست؟ " میگوید :" گفتن نگو!"
بچه ها یاد گرفته اند که اطلاعاتی برخورد کنند و اصطلاح گفتن نگو را در حد افراط بکار میبرند. در برابر هر سوال پیش پا افتاده ای ، حتی اگر نداند میگویند :" گفتن نگو". تا جایی که به طنز کشیده شده است ،اگر بپرسی : " غذا چی خوردی ؟" میشنوی :" گفتن نگو".

کتاب : " جشن حنابندان"

بیچاره تر از آدم و عالم هستیم....
ماتم زده ای مثل محرم هستیم...

نه گندمی و نه یار گندمگونی...
ماهم دلمان خوش است آدم هستیم...