۱۳۸۹ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

آقازاده



ای نوزده ساله قره العین!
ای گنده شده به طرفه العین!
آن روز که هفت ساله بودی
چون خار به گل اماله بودی
اکنون که به نوزده رسیدی
دیلاق شدی و قد کشیدی
پس گوش به پندهای من کن
اویزه گوش خویشتن کن
آنجا که بزرگ بایدت بود،
از نام پدر تورا رسد سود
با زور پدر سپه شکن باش
فارغ ز خصال خویشتن باش
از زیر درآی بی محابا
بالا بنشین به لطف بابا
تا از دم گردن کلفتت
بارد شب و روز ، پول مفتت
دولت طلبی ، نسب نگه دار
با دولتیان ادب نگه دار
با چهره ظاهرالصلاحت
با لطف و مراحم جناحت
تا رو نکند به تو کسادی
رو کن به فساد اقتصادی
پروا نکن از بی آبرویی
این آب بزن به پول شویی
غافل نشوی ز رانت ، باری
عزت بطلب ز رانت خواری
گر گفت کسی که "آن حرام است"
القصه بدان که از عوام است
هر چند که رانت را خواص است،
در خوردن آن شگرد خاص است
خود را زقضای بد نگه دار
در خوردن رانت حد نگه دار
رانت ار چه همه حلال خیزد
از خوردن پر ، ملال خیزد
بینی به بهانه های واهی
گشتی دو سه روز دادگاهی
البته بدان در این مواقع
کک هم نگزد تو را به واقع
اعراب قضا چو بی محل است
دل بد نکنی قضیه حل است
خود را تو بزن به بی خیالی
کان را بکنند ماست مالی
از لطف قضا ودستگاهش
سازند دوروزه روبه راحت
کز نام پدر تورا نشان است
احوال تو چون "میتی کومان" است
هر جا که نشان دهی نشانت،
حکام شوند جان فشانت
تا جام اجل نکرده ای نوش ،
هی رانت بخور یه آب هم روش


استفاده از این شعر با ذکر منبع بلامانع است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر