۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه

مفهومی به نام قدرت بچه بسیجی...1

السلام و علیک یا اباعبدالله....

تمام حرف این است که یک بسیجی ، قدرت کامل را برای مبازه با دشمن داشته باشد....

خودمانی بگم ، ما که دلمان به این مبارزه ها خنک نمیشود..... اصلا انگار یک جور بی تلاطمی در ما وجود دارد ، این آتش و حرارت مبازه و جنگ با دشمن در همه ی بچه بسیجی های با مرام و معرفت وجود دارد ، همیشه میخواهیم " من که با مرام و معرفت نیستم!!" با دشمن مبارزه کنیم ، هیچ وقت سر سازش با دشمن را نداریم ، ..... همیشه در جنگ با دشمن هستیم ، دریغ از یک لحظه استادن ، درهر شکل و لباسی ...... تا وقتی که کل جهان را مسلمان شیعی ، ولایی و بسیجی نکنیم ، راحت نمینشینیم.

"جهان، فقط بچه بسیجی با مرام و معرفت".

۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

بدی اوضاع ما از گناهان ماست

قبل تر ها آدم تر بودم ...
ریا نشود با اخلاص تر بودم ....
فضا بهتر بود ، ناراحتی ها فرق میکرد...
اما الان چه ....
حیف که باور کنید حوصله حرف زدن ندارم ، اگرنه آنچنان از بدی اوضاع داد میزدم که گوش فلک کر شود...

بدی اوضاع ما از گناهان ماست.-
حدیثی خواندم در یکی از کتب ادعیه در حرم مطهر.... در تمام جلساتی که پیامبر برگزار میکردند ، هیج وقت کسی ناراحت نمیشد ، به کسی توحین نمیشد -بی احترامی نمیشد ، آبروی کسی از بین نمیرفت ،غیبت نمیشد ، حتی صدا در آن جلسات صدا بلند نمیشد ، همیشه با ذکر خدا در ارتباط بود و ...

اما جلسات ما چطور؟؟؟؟؟؟؟
آیا این طور است ؟
آیا به کسی بی احترامی نمیشود؟
آیا آبروی کسی از بین نمیرود؟
آیا غیبت برادران خودمان را نمیکنیم؟
آیا صدا در این جلسات و نشست ها بلند نمیشود و داد و بیداد وجود ندارد؟

و قضاوت فقط بر عهده ی خداست ....
اما ما که ، کر و کور و لال نیستیم!
فهم و شعور داریم ..... سیرت و سنت پیامبر را هم خوب حفظ کردیم ومی دانیم..... وفقط حفظ کردیم و می دانیم ... پس عمل به آن چه میشود.؟

۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

حس من در ماه رمضان

سلام رمضان الکریم....

امروز تقریبا ربع ماه تمام شد..........دعای روز هشتم را هم خواندیم.
سریع بگویم و خسته نکنم.......

وباز این مدت دچار حس شدید عقب ماندگی شده ام...
من خیلی کارها باید انجام بدهم ..... در ذهن خودم مرور میکن ....فلانی ، فلان کار .........از شخصی بگیر تا جهانی .....
فلان کار را که باید انجام میدادم ، انجام نشده ،
انگار که ما به آن صورتی که باید حق مطلب را ادا کنیم کار نمیکنیم...
کارهای ما اساسی نیست....
کار میکنیم ، زحمت میکشی ، اما انگار که بیهوده باشند ، اینطوری است...
ومن دچار حسی شده ام که اگر شب و روز هم برایش کار کنم باز هم قانع نمیشود ، سیر نمیشود... حس من نمیتواند قبول کند که حتی 1 لحظه هم کوتاه بیایم .... من نباید ذره ای کوتاهی کنم ....
البته این را بیشتر روی بسیجی بودنم بگذارید..... یک بسیجی باید در تمام عرصه ها فعال و با بصیرت باشد .....
{ اگر این گفته را حتی امام (ره) هم نمیگفت باز هم به این میرسیدم ، چون فرموده ی اسلام است }
و این بابصیرتی و فعال بودن نیاز به همت و کار و تلاش بیشتر دارد..... از این رو عطش فعالیت و تلاش شدت گرفته ......اما....
اما خب چاره چیست ؟؟؟؟
همه چیز که برای انسان حاضر آماده نیست .
برای بدست آوردن آن هم باید تلاش کنی..
وتلاش کردن هم نیاز به زمان دارد....
و من دوست ندارم زمان بگذرد ....
دوست دارم فعلا در ایام جوانی که هستم ، متوقف شود تا به یک حالت ثابتی برسم ، بعد شروع به حرکت کند...
میدانم که فایده ای ندارد....... دیگران گفته اند و من به آن رسیدم.

دوست عزیز .
منی که جوان هستم ، هنوز هیچ چیز نشده دارم میفهممم که سرعت گذشت زمان بر عمر انسان و بخصوص جوان، خیلی سریع تر از آن چیزی است که فکرش را بکنی...... واقعا زیاد است..." آیته قرآنش را همه بلدیم..."
این حرف ها شاید به برکت حرف مقام معظم رهبری در نام گذاری این سال " همت مظاعف و کار مضاعف " باشد... بیننده ای که این متن را میبیند ، نظرش را در این باره بیان کند.

۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

رمضان

روزه هایم اگر چه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است.

رمضان است و من زلالم باز
صاحب روزی حلالم باز.

۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

فقط رمضان ، تمام

باید وضو گرفت ، 2 رکعت نماز خواند و شروع به نوشتن کرد ، همین طوری که نمیشود، ....باید زحمت کشید ....
الله اکبر ....بسم الله الرحمن الرحیم - الحمدولله رب ال.................
آهای مردم ، من فهمیدم که ماه رمضان شده ، ولی نه با روئیت ماه ....از جای دیگر این را فهمیدم....
-----------------------------------------------------------------------------
باید کار کنیم ، و باید با تقوا باشیم ، بسوی تقوا حرکت کنیم......چیزی که الان از همه بیشتر به آن نیاز داریم ....
همه حرف رمضان الکریم را میزنند....بازارش داغ است.....
خدایا من با دست های خالی چه بگویم ...
خوش به حال خدا که این ماه از آن اوست .....
نمیدانم شما هم این حس را دارید یا نه ، اما انگار مردم امسال بیشتر قدر ماه رمضان را میدانند....... انگار تشنه ی ابن ماه بودند ، منتظر بودند ..... عشق و علاقه شان به این ماه انگار بیشتر شده است....
دیشب هم که آخرین شب ماه شعبان بود ، ماه پیامبر هر چند حاج سعید رفته بود اما حرم آقا حس و حال خودش را داشت......... از بزرگی شنیدم که پیامبر اکرم (ص) طبیبی است که او به دنبال بیمارها میگردد تا شفا دهد به جای اینکه مریض پیش طبیب برود او می آید ...........
حالا شما فرض کن که در شب قدر گریه میکنی ، اشک میریزی و میگویی که خدایا ما را نجات بده ، ما گیر کردیم ، ما مریض شدیم ما را شفا بده و ....... و خداوند رحمت واسعه خودش را پهن میکند
.درجه تنها نبودن ، فقط به ارتباط با خدا معلوم میشود......خداست که در همه حال با ماست.....

و من برمیگردم به روضه ی اباعبدالله .....
هرجایی که بروم آخرش میرسم به 133...

خدایا به خوبانت فهم بده ، که کلید خیلی خوبی است ، و به من هم بده.....انشالله .

نمیدانم.

۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

عشق 2

عشق قبلی را + نیمه شب های ماه شعبان ، آن هم در رواق امام خمینی در حرم ارباب دلها ، "علی بن موسی الرضا " است.

۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

عشق

السلام و علیک یا اباعبد الله..............

عشق ما محدود است به چند چیز؛ چمران ، شهدا ، حرم امام رضا ، صحن گوهر شاد ، زیر قبه ، دارالذکر ، وچند جای دیگر که اگر مناسب دیدم ، نام میبرم .
راستی زیارت حضرت رضا آن هم با معرفت خیلی لذت بخش است ......آن هم اگر از صحن گوهر شاد بروی و اذن دخول بخوانی ...
دقیقا بعد از یک روز دلت پر میکشد تا دوباره ، حرم بروی .....و در بعضی اوقات حس میکنی که سبک شدی......


نمیدانم.........

۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه



نظرتان را درباره این 2 تصویر بیان کنید............چه ارتباطی بین این 2 میبینید...

۱۳۸۹ تیر ۴, جمعه

فرآیند ساخت مدیر بسیجی چیست؟؟؟

با سلام به گرمی فعالیت ، آن هم در ماکن های مقدس ، خیلی لذت بخش است نه! واقعا !.
اما سریع میروم سر اصل مطلب ، مراحل ساخته شدن یک مدیر بسیجی چیست ،
چه چیزی بود که در جنگ تحمیلیمان موفقیت بدست آمد ، یکی از نکات آن حتما مدیریت و اداره آن بود جدای از بحث معنویتی که وجود داشت که البته عده ای همه ی جنگ را معنویت میدانستند ، اما به لحاظ مدیریتی هم خیلی خوب کار شد...

اما شهدا که خیلی آموزش های مدیریتی و روانشناسی و مهندسی ندیده بودند ، پس چه چیز باعث این شد که آن دوران بصورت بهترین وجه تمام شود.

این را بگیرید تا امروز ، مدیران بعد از جنگ چطوری به بهترین وجه بسیج را مدیریت کردند...
بعد از آنها چه؟
شاید بعد از این ، ماها هرکدام باید دوره های مدیریتی ببینیم .!
نمیدانم .!
اداره کردن که به آن مدیریت کردن میگویند ، از نظر من 2 حالت بیشتر ندارد ؛ یا تجربی کار میکند و یاد میگیرد ، یا اینکه درس خوانده و علمی جلو میرود.....که هر دو دچار ضعف هایی هستند..... اولی به لحاظ علمی ضعیف است ، دومی از بعد کاری نقض دارد .....
اما منی که برای اداره کردن یک مکان ، نیاز به تخصص مدیریتی دارم و رشته ی تحصیلی من اصلا ربطی به مدیریت ندارد ، از کجا میتوانم یک مدیر موفق باشم.......آن هم در مجموعه مثل بسیج.
سوال اساس من این است ؛ فرآیند ساخت یک مسئول واقعی که از همه جهات مدیر باشد ، چیست؟....
------------------------------------------------------
یک مدیر .....
از کجا باید شروع کند ؟
پله اول او چیست ؟
دومی چیست؟
آخری چیست؟
برای رشد یک مدیر و مسئول بسیجی چه کارها و اقداماتی لازم است ، ؟
و خیلی سئوالات دیگر که در اینجا مجال آن نیست.
بعضی ها بصورت تجربی بیان میکنند،. اما اینها خیلی جوابگو نیست.
چون این کار مسیر ندارد ، و فقط بصورت لفظی بیان میشود.
من میخواهم که سیر و مسیر و روال مشخص شود و تداوم داشته باشد.
امروز باید تمام مراکز بسیج به قدرت "قدرت مدیریتی " تجهیز شوند.

از اظهار نظر کردن در باره مسائل کلان که بین خود بزرگان هم گاهی بحث و اختلاف نظر است ، اصلا خوشم نمیآید.
اما مطالبی که بیان شد ، الان واقعا یکی از مشکلاتی است ، که بالاخره یک روزی باید آن را حل کرد ، پس برای روشن شدن یک موضوع هرچه بیشتر تلاش کنی ، بهتر نتیجه میگیری....

۱۳۸۹ خرداد ۲۷, پنجشنبه

برای وبلاگ دوئل

سلامی به تلخی حذف کردن وبلاگ بچه های ارزشی ....
بذار این چند صباح رو هم خوش باشن ،
خوش باشن ، غلط کردن خوش باشن ،

عجب زمانه ای شده است؟

انسان ها مجرم میشوند به جرم اینکه از اسلام و انقلاب و ولایت و رهبری دفاع میکنند ، عجب .

شنیدم که وبلاگ های بچه بسیجی ها و ارزشی ها رو خراب میکنن و میبندن و هک میکنن ، اما ندیده بودم تا اینکه دوئل رو بستن ، حالا کاشکی یک دلیل آدمی زادی بیارن ، گفتن که ((این وبلاگ به دلایل استفاده از مطالب غیر اخلاقی بسته شده )) ....


آدم بعضی اوقات با این صحنه ها رومیبینه ، میخواد هرچی فحشه به اینا بده...

آخه یکی نیست بگه مگه کورین .....
-----------------------------------------
من به شما یاد میدم ...."برید تو یک موتور جستجو و یک کلمه ی مستهجن رو بصورت فینگلیش تایپ کنید و سپس یک کلمه blogfa هم در ادامه به اون اضافه کنید ، و بعد ببین چقدر لینک باز میشه " خب!!!!

حالا اون رو بذارین کنار وبلاگ دوئل یا همین قطعه 26 خودمون که هر دو هم از بلاگفا رفتن.... ببین کدومشون مطلب غیر اخلاقی میزنن....
واقعا اینا بعضی هاشون با نظام مشکل دارن ، مگه چه ایرادی داره یکی از کشور و رهبرش دفاع کنه ، ها؟
البته شاید جدیدا عوض شده....که اگر مطلب در دفاع از رهبر و اینها بزنی ، به شما میگن که مطلب غیر اخلاقی است و بسته.....

انسان تا چه حد میتواند نامرد باشد، خوبه همین مکانی که بلاگفا دارد کار میکند مال جمهوری اسلامی است ، همه چیز را به صدقه سری همین نظام و انقلاب و رهبری دارید ، حالا نمک میخورید و نمکدان میشکندی. شما میخواستید با دشمن مبارزه کنید یا بچه بسیجی ها.

اگر دست شما بود که همون روز اول همه رو دو دستی تقدیم دشمن کرده بودید.....
باز هم دم این بچه بسیجی ها گرم.....ایول دارن.

یک حرکت برای خروج از بلاگفا....

۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

عقب مانده از فاطمیه


الهی العفو.................


چه بگویم که این شب ها خیلی سخت میگذرد و از طرفی خیلی خوشحالم ، سخت میگذرد بخاطر این که تاب و تحمل شنیدن این روضه ها را ندارم . ، اما چاره چیست ؟
و اما دلخوشم چون راحت میشوم.
سبک میشوم و احساس خوبی پیدا میکنم ، بقول سید حمید پاک پاک میشوم .اما چه سود؟
این شب ها خیلی لذت بخش . از زحمات حسینی که هیئت خانه ی آنهاست و ممتحن که دوست اوست و موسوی که مسئول هیئت است.
از میاندار ها خیلی خوشم می آید . اگر همه ی میاندار ها مثل موسوی باشند تمام است. با روضه ی اباعبدالله ..........

گفتم روضه اباعبدالله ، نمیدانم چه سری است که به این رسیدم که روضه ی اباعبدالله شفاست ، واقعا شفاست ، شاید این حکایت از محبت آن حضرت باشد .

اما هر وقت به مشکلی خوردی روضه اباعبدالله ......
اصلا همه چیز اباعبدالله شفاست . میتوانید برای امتحان هم که شده در یک موقعیت خیلی سخت که تمام راهها بسته است یک زیارت عاشورا بخوانی و آن وقت درهای رحمت خدا را تماشا کنی . قوی ترین دارویی است که تا حالا دیدم. غیر قابل وصف.

اما من میخواهم وصف فضای بی ریا و لذت بخش هیئت را بکنم ، یک مکانی آرام و دوست داشتنی و در بعضی مواقع خیلی آرام تر، میشود گفت که اخلاص هست و صمیمی هم هستیم.

دوست دارم از معنویت بگویم ، از اباعبدالله بگویم ، از محبت خدا بگویم .
چه کنم که این کاره نیستم . اما این را میخواهم .

خیلی وقت است که بهشت رضا نرفتیم . یادمان باشد که بهشت رضا برویم . آنجا فضا برعکس فاطمیه است ، به قدری سنگین است که تحملش سخت است.

ان شالله خداوند هر آنچه که به صلاح مردم است به آنها بدهد.

نوشتن این متن ها حاکی از محبتی است که خدا به ما داده.
و این نوشتن را مدیون شهدا هستم.
آخرین کتابی که خواندم ، "جشن حنابندان " بود. آنقدر زیبا فضای چنگ را ترسیم کرده بود که حس و حالی عجیب به انسان میداد و بخاطر همان شد که علاقه مند شوم.

{ هنوز بدنم داغ سینه زدن است .
درست است که در منزل هستم ، اما سینه ام سرخ است ، خوشا به حال سینه زنان واقعی اباعبدالله .....

و چه زیبا بود آن روز که چند روزی از محرم گذشته بود و من در روی میز های دانشگاه ، ناخودآگاه دستم به قفسه سینه ام برخورد کرد و هنوز سوزش و سرخی سینه زدن ایام محرم روی بدنم بود ،
و یادم افتاد وسط شور سینه زنی هیئت مان...................}
نمیدانم...........................

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

این چند روز

سلام که در همه ی وبلاگ ها هست " چه بگویم که تکراری نباشد "

چند روزی هست که حرکت ما شدید شده است ، سرعت زیادی گرفته ، به کدام طرف شدید شده است معلوم نیست ، میرویم دیگر هر چه آمد خوش آمد ، و شاید افراط باشد ..... و نمدانم ...

سعید هم بچه ی خوبی است ، در رابطه اش چیزی نمیگویم .......
یکمی هم خسته شدم ، که البته مهم نیست . ساعت های خوابم کم شده است همین را هم میخواستم ، خدا خودش داد . والبته دلم برای درس ها نگران است و امید درست شدنش را دارم .
میخواهیم دنیا را درست کنیم ، دلمان خوش است که داریم کار میکنیم ، کسی که بالای سر ما نیست ، هست ؟؟ پس بگذار کارمان را بکنیم...
در این زمانه ، فقط ناراحتی ما این است که کار میکنیم ، اما از نبود امام معصوم ناراحتیم ، مطلب زده بودم در باره نمازها یا اعمال تجاری ، این هم شاید یک نوع تجارت باشد ، که منتظرم یک نفری مثل معصوم بیاید کار ما را ببیند ، البته که این برای ما بس است ، که معصوم تایید کند ولی برای این نباید توقف کرد .

امروز دیروزی بود که به فکرش بودی......و از این امروز ها خیلی گذشته " خدایا ما را ببخش و بیامرز .."

نمیدانم........

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

حجاب2

....آتش حمله ها به سوی بی حجابی در حال شعله ور شدن است ، ای برادر هر چه حیزم داری بیاور ، که وقت کارزار است....

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

حجاب

موضع ما حجاب است.

قرار نیست متن من روضه ام البنین باشد تبلیغ شما بازی عروسکها

به نقل از شبکه اجتماعی حامیان ولایت:


اگر تا یک هفته دیگر تبلیغات بلاگفا از صفحه این وبلاگ که مزین به نام قطعه ای از قطعات بهشت زهرا است برداشته نشود شما را از فیض حضور "قطعه ۲۶" در این فضای مجازی محروم خواهم کرد و برخلاف میلم ناچار تمنای دوستان را اجابت و سایتی مستقل راه خواهم انداخت. من نمی دانم شما دولتی هستید یا خصوصی. اگر دولتی هستید پس وای بر شما با این تبلیغاتتان و اگر خصوصی هستید باز هم وای بر شما که آگاهی را به آگهی فروخته اید.

قطعا خروج "قطعه ۲۶" از بلاگفا به ضرر شما تمام می شود؛ بد جوری هم به ضرر شما تمام می شود. این را هم بدانید من کاری با قواعد حاکم بر سیستم تبلیغاتی شما ندارم اما هرگز دوست ندارم این مکان مقدس آلوده به تبلیغ شتر مرغ های لختی شود که می خواهند در تور مسافرتی آنتالیا کنار ساحل بی عفتی تخم دو زرده بکارند. تبلیغات باید باشد اما اسلامی و در راستای سیاست های جمهوری اسلامی. بدانید خروج "قطعه ۲۶" از بلاگفا منجر به راه اندازی سایتی خواهد شد که متعاقب آن وبلاگ بچه بسیجی ها را هم قادر است نمایش و پوشش دهد. در این باره با تعدادی از بزرگان نظام هم صحبت کرده ام و اگر خطای تان را اصلاح نکنید این کار را عملی خواهم کرد. در آن صورت آن کسی که متضرر می شود شما هستید. این را بدانید که همین الان هم به خاطر تبلیغات غیر اسلامی پای تان گیر است و اگر جلوی این تبلیغات غیر قانونی گرفته نشود بنده شخصا از شما شکایت خواهم کرد؛ چه در بلاگفا باشم چه نباشم. قرار نیست متن من روضه ام البنین باشد تبلیغ شما بازی عروسکها.

این را دیگر نمی خواستم بگویم؛ اگر تبلیغات تان را اسلامی و در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی نکنید نهادهای مسئول خواب بدی برای تان دیده اند. خلاصه از ما گفتن بود. ما در اینجا مستاجر شما نیستیم. این شما هستید که مستاجر جمهوری اسلامی و خون ۳۰۰ هزار شهید هستید. اینجا هر چند فضای مجازی است اما خانه ماست و خانه ما می دانید که "بیت رهبری" است. این اخطار را جدی بگیرید، و تبلیغات خود را متناسب با شئون اسلامی کنید، به نفع تان است و الا منجر به حذف کامل بلاگفا خواهد شد. در این باره اگر لازم باشد حتما با رهبر عزیزمان هم صحبت خواهم کرد.

این را هم بگویم؛ اگر تا فاصله این یک هفته وبلاگ "قطعه ۲۶" از طرف بلاگفا مسدود شود و یا هر بازی دیگری برای آن در بیاورید عواقب آن با مدیران بلاگفا خواهد بود و یکی از عواقب آن این است که منجر به حذف سریعتر بلاگفا از فضای مجازی خواهد شد. در خانه اگر کس است یک حرف بس است.

متاسفانه جرم دیگر بلاگفا این است که تبلیغاتش در "قطعه ۲۶" که قطعه ای از قلب هر بچه بسیجی است به نحو آشکاری غیر اخلاقی تر و مستهجن تر از دیگر وبلاگ هاست و وای به حالتان اگر این کار را عامدانه انجام داده باشید که جرم شما را چند برابر می کند. پربیننده بودن قطعه ۲۶ به بیننده های آن یعنی بسیجیان حضرت ماه برمی گردد و دلیلی برای سوء استفاده شما نمی شود که همان تبلیغات سایتهای آنطرف آبی را شما هم تکرار کنید.

آخرین حرف: این متن را بنا به دستور یکی از بزرگان بلند پایه نظام نوشته ام.

والسلام. داداش حسین بچه بسیجی ها

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

جشن حنابندان


جبهه را ترک میکنم . اما دلم آنجا مانده است . من آمدم ، ولی دلم نیامد. یعنی دلش نیامد که بیاید . حق دارد . اگر شما هم جای او بودید می ماندید.آنجا فرصتی بود تا مهمان دلمان باشیم.
یاد همه چیز بخیر . آن سخره های ستبر و قله های بلند ، آنجا که دستمان به ابرها میخورد. آن برف و باران ، آن رطوبت مطبوع ، چه حال و هوایی ! چه شور و نشاطی.
عالم جبه عالم عجیبی است . به راحتی نمشود از آن دل کند .
مراسم بچه های آین دیار صداقت است و یکرنگی و اسلامشان نیز اسلام ناب محمدی (ص) ، بی جهت نیست که هر کس پا به این خطه میگذارد نمک گیر میشود.


این کتاب هم تمام شد ، و بر من بسی سنگین تر .
یک قدم به خدا نزدیک شدم و فهمیدم که شهدا با دوستان و آشنایان خود به چه صورت برخورد میکردند ، چطور رفتا رمیکردند ، اعمال آنها چه بود ، عبادت آنها چه بود ، حتی شوخی های آنها چطور بود ، و من امروز از سیره و روش آنها اطلاع پیدا کردم . باید موظب باشم.
چون حجت برایم تمام شده است ، به خدا گفتم که نمونه ای بیار که مثل ما باشند نه مانند معصومین و این ها را نشانمان داد و فهمان که مواظب باش بعد از کتاب کارت سخت است و.....
ابتدای کتاب بقدری زیبا از شهدا بیان شده بود که انسان را به همان جا میبرد .خواندن این کتاب را از دست ندهید...

خیلی کتاب خوبی بود ، خداوند ان شالله نویسنده این کتاب را جزو یاران خاص حضرت صاحب الزمان بگرداند. " ان شالله"
نمی دانم.............

۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

فاطمیه


امشب ، شب شهادت است ؛ شهادت مادرمان و امشب بود که علی (علیه السلام) تنها شد و آن فجایع اتفاق افتاد " روضه اش مفصل است ، طلبتان باشد در هیئت مان "و ای کاش که اصلا اتفاق نمی افتاد .

راستی حال و هوای شهر اصلا بوی فاطمیه نمیدهد ، فقط دیوارها از این اتفاق در جریان هستند ، آن هم برای پارچه های مشکی رویشان است وگرنه " همه ی مردم که نه " انگار بفکر این ماجرا نیستند...

باید بفکر خود بود....خیلی.....این فاطمیه هم می آید و میرود ، به چه اندازه رشد کردم.....

نمی دانم............

۱۳۸۹ اردیبهشت ۴, شنبه

زندگی تجاری!!!!!

خیلی نباید با اعمال تجاری برخورد کنیم....
هر چیزی که به آن محتاجیم برای بدست آوردن آن فقط به درخواست نیاز دارد ،نه چیز دیگری مثل عبادت ، "میخوام بگم که خیلی دعا نکن که فلان چیز یا فلان کار گیرت بیاد یا برای بدست آوردن یک هدف دنیایی خیلی عبادت نکن.." درست است که در روایت آمده که تا نمک سفره تان را از ما بخواهید ولی خارج از شان میدانم که ، عمل برای خداوند را ، هدف به دست آوردن یک وسیله ای باشد ، که آیا مورد استفاده قرار بگیرد یا نه !!! .
از طرفی خداوند بر اعمال ما آگاه است...
یک جمله : شاید اصل عبادت چیز دیگری باشد غیر از درخواست ، شاید اصل عبادت فهمیدن باشد .
که البته بزرگان گفته اند : اصل عبادت بندگی است. ولی شاید ،
باید برای اصل عبادت ، تجارت را کنار گذاشت و خود را خلاص از عبادتِ برای تجارت کرد.

نمیدانم.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

آقازاده



ای نوزده ساله قره العین!
ای گنده شده به طرفه العین!
آن روز که هفت ساله بودی
چون خار به گل اماله بودی
اکنون که به نوزده رسیدی
دیلاق شدی و قد کشیدی
پس گوش به پندهای من کن
اویزه گوش خویشتن کن
آنجا که بزرگ بایدت بود،
از نام پدر تورا رسد سود
با زور پدر سپه شکن باش
فارغ ز خصال خویشتن باش
از زیر درآی بی محابا
بالا بنشین به لطف بابا
تا از دم گردن کلفتت
بارد شب و روز ، پول مفتت
دولت طلبی ، نسب نگه دار
با دولتیان ادب نگه دار
با چهره ظاهرالصلاحت
با لطف و مراحم جناحت
تا رو نکند به تو کسادی
رو کن به فساد اقتصادی
پروا نکن از بی آبرویی
این آب بزن به پول شویی
غافل نشوی ز رانت ، باری
عزت بطلب ز رانت خواری
گر گفت کسی که "آن حرام است"
القصه بدان که از عوام است
هر چند که رانت را خواص است،
در خوردن آن شگرد خاص است
خود را زقضای بد نگه دار
در خوردن رانت حد نگه دار
رانت ار چه همه حلال خیزد
از خوردن پر ، ملال خیزد
بینی به بهانه های واهی
گشتی دو سه روز دادگاهی
البته بدان در این مواقع
کک هم نگزد تو را به واقع
اعراب قضا چو بی محل است
دل بد نکنی قضیه حل است
خود را تو بزن به بی خیالی
کان را بکنند ماست مالی
از لطف قضا ودستگاهش
سازند دوروزه روبه راحت
کز نام پدر تورا نشان است
احوال تو چون "میتی کومان" است
هر جا که نشان دهی نشانت،
حکام شوند جان فشانت
تا جام اجل نکرده ای نوش ،
هی رانت بخور یه آب هم روش


استفاده از این شعر با ذکر منبع بلامانع است

کرسی های آزاد اندیشی و بدبختی

سلام
چند روزی هست که پیگیر کارهای سایت هستم، آزاداندیشی رو میگم ،azadandish-razavi.ir
پدر ما رو در آورد....

خودم اینطوری خواستم

خدا انشاالله همه مسلمین رو حفظ بفرماید

۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه




بعد از صرف غذا ضرب الاجل به خط میشویم. شور و حال شگفتی است. از همراهی میپرسم :" اینجا کجاست؟ " میگوید :" گفتن نگو!"
بچه ها یاد گرفته اند که اطلاعاتی برخورد کنند و اصطلاح گفتن نگو را در حد افراط بکار میبرند. در برابر هر سوال پیش پا افتاده ای ، حتی اگر نداند میگویند :" گفتن نگو". تا جایی که به طنز کشیده شده است ،اگر بپرسی : " غذا چی خوردی ؟" میشنوی :" گفتن نگو".

کتاب : " جشن حنابندان"

بیچاره تر از آدم و عالم هستیم....
ماتم زده ای مثل محرم هستیم...

نه گندمی و نه یار گندمگونی...
ماهم دلمان خوش است آدم هستیم...